کیفیت « ارتباط کاریزماتیک » در رفتار رهبران چگونه است؟
مَکس وِبِر، جامعه شناس آلمانی در قرن گذشته اصطلاح کاریزما را برای توصیف رهبرانی که از ویژگی خاص و غیر قابل توضیحی برخوردار بودند به کار برد. واژه کاریزما ریشه لاتین دارد و گرچه آن را به فرهمندی ترجمه کردهاند احتمالا نزدیکترین معنا به آن در فارسی، نظرکردگی یا خداگونگی است. هر فردی که از کیفیت مورد نظر وبر برخوردار باشد کاریزماتیک (فرهمند) نامیده میشود. وبر این اصطلاح را در تبیین توانمندی رهبری مورد نظر قرار داد. اما واقعا وبر چه کیفیتی را در نظر داشت؟ آیا این مفهوم، ارتباط کاریزماتیک بود؟
متفاوت بودن افرادی که رهبر کاریزماتیک نامیده میشوند ، وامدار رفتار مشخص و شخصیت خاص آنان است که گویا میتوانند به صورت همزمان از ویژگیهای متضاد برخوردار باشند. به اعتقاد اینجانب، مهمترین خصوصیت شخصیت رهبران کاریزماتیک، برخورداری توامان از جذبه و جاذبه است. جذبه به تنهایی مرعوب میکند و جاذبه به تنهایی دیگران را به همنشینی و توجه برمیانگیزد. هر زمان این دو ویژگی با هم در فردی وجود داشته باشد از ویژگی مهم اقتدار برخوردار خواهد بود. اقتدار، شرط رهبری دیگران است.
از سوی دیگر واژه اقتدار را به معنای قدرت بدون نیاز به استفاده از زور تبیین میکنند. اقتدار به سنگینی حضور میانجامد. مانند بازاریهای قدیمی – تاکید میکنیم قدیمی! – که در اصطلاح میگوییم نگاه سنگینی دارند. ممکن است شما هم فردی را بشناسید که حتی اگر ساکت در جایی بنشیند سایه حضورش بر جمع سنگینی میکند. اما سنگینی حضور اگر با گرمای حضور همراه نباشد به معنای مورد نظر ما نزدیک نخواهد بود. تصور کنید در محیط کسب و کار ، سازمان و زندگی اجتماعی، کارمندان و همکارانتان از شما حساب ببرند اما به صورت همزمان بسیار هم دوستتان داشته باشند.
شخصیت کاریزماتیک و کاراکتر اغواگر
معمولا واژه اغوا را در معنای گول زدن و گمراه کردن به کار میبریم و در فرهنگ لغت نیز به همین معنا آمده است. چنانچه برای چند دقیقه از نیت پلید فرد اغواگر صرف نظر کنیم و به کیفیت ارتباط بین فردی توجه کنیم معمولا آنکه گمراه میشود آنچنان مجذوب و شیفته اغواگر شده است که گویی خودش دلش میخواسته گول بخورد! در این معنا، اغواگر تنها به انگیزش درونی فرد فریب خورده پرداخته است. اکنون تصور کنید به جای گمراه کردن میخواهیم مخاطب یا مخاطبین خود را به سوی اهداف عالی رهنما باشیم. مثلا، بخواهیم پرسنل را به خودشکوفایی برسانیم و به مشتری کمک کنیم تصمیم صحیحی بگیرد. در صورت در اصطلاح میگویند دیگران را ترغیب کردهایم.
گرچه ترغیب با نیت خیر به انجام میرسد اما مخاطبین آن برخلاف مخاطبین اغوا ، خود به خود نمیخواهند ترغیب شوند. در حالیکه مخاطبین اغوا خودشان دوست دارند با بااغواگر همراه شوند. اکنون به موضوع مهمی اشاره میکنم:
چنانچه به گونهای به ترغیب دیگران بپردازیم که خودشان هم بخواهند ترغیب شوند از کیفیت ارتباط کاریزماتیک کمک میگیریم. ارتباط کاریزماتیک از برانگیختن اغواگرانه برخوردار است اما با نیت خیر به انگیزش دیگران میپردازد. ارتباط با شخصیت کاریزماتیک برای مخاطبین خلسهآور و رویایی است.
اجازه دهید مجددا به کیفیت اغوا توجه کنیم. آیا زمانی را به یاد دارید که فردی در مذاکرات تجاری، تعاملات اجتماعی و یا ارتباط دوستانه خوسته باشد شما را گمراه کند؟ اگر به محتوای آن مکالمه و تعامل توجه کنید و اگر طرفتان هم از مهارت کافی برخوردار بوده باشد ممکن است به یاد آورید که با داستانسرایی تلاش میکرد چشماندازی برایتان به تصویر بکشد. در اصطلاح میگوییم در باغ سبز نشانتان میداد. اکنون تصور کنید اگر خودتان آنچنان شیفته شخصیت طرف شده بودید که میخواستید شما را رهبری کند و اگر او هم وعدههای واقعی میداد چه کیفیتی در ارتباط میان شما وجود داشت. دقیقا !! ارتباط کاریزماتیک.
پرورش شخصیت کاریزماتیک
شخصیت کاریزماتیک و در معنای دقیق آن رهبر کاریزماتیک، استاد فن ارتباط است. او با تشریح وضعیت فعلی و اشاره به آنچه مورد توافق همه است آنچنان به تصویر کردن آینده درخشان و نتایج شیرینی میپردازد که آب از دهان همه به راه میافتد. این کار، تقریبا کاری است که همگی در دنیای فروش، در انگیزش کارمندان و در ترغیب همکاران به شراکت و یا پیروی از خود انجام میدهیم. یا حداقل تلاش میکنیم که انجام دهیم! اشاره به ترسها، بیمها و مشکلات مخاطبین از شرایط فعلی و ارائه راهحل برای نجات از آن مشکلات به همراه نمایش اعتماد به نفس در دستیابی به نتایج مطلوب، کاری است که هر کاسب و تاجر و کارآفرینی باید هر روز انجام دهد.
اما چگونه میتوانیم به کیفیت ارتباط کاریزماتیک دست یابیم؟ مشخص است که میبایست از شخصیت کاریزماتیک برخوردار باشیم. در واقع میبایست برند فردی خود را برپایه کاریزمای فردی بنا کنیم. برای نمونه، فروشنده کاریزماتیک نه تنها باید فروشنده خوبی باشد بلکه از شخصیت کاریزماتیک هم برخوردار باشد. مدیر کاریزماتیک هم اگر میخواهد با پرسنل خود ارتباط کاریزماتیک برقرار نماید، باید هم علم مدیریت را بداند و هم برند فردی او برمبنای شخصیت کاریزماتیک باشد. اما چگونه میتوانیم به پرورش شخصیت رهبری کاریزماتیک بپردازیم؟ دقیقا چگونه میتوانیم مشتری، همکار، پرسنل، دوستان و دیگران را آنچنان مجذوب رفتار کاریزماتیک خود کنیم که خودشان بخواهند رهبری کاریزماتیک ما را بپذیرند؟
پس از سالها مطالعه زندگی رهبران اجتماعی و نیز کسب و کار و مرور پژوهشهای متعدد روانشناسی شخصیت و همچنین مدیران کاریزماتیک در بازارها و صنایع گوناگون، برای برخورداری از این کیفیت در زندگی حرفهای و اجتماعی راه حلی یافتهام. این شیوه علمی و کاربردی افزایش کاریزمای فردی در دوره پرورش شخصیت کاریزماتیک رهبران کسب و کار و مدیران در همین سایت موجود است. چنانچه رویای رهبری در سردارید حتما پیشنهاد میکنم آن را تهیه نمایید. میتوانید پیش از تهیه این بسته صوتی به نمونهای از درسهای آن نیز گوش دهید.
گریگوری راسپوتین، اسطوره ارتباط کاریزماتیک
راسپوتین راهبی صوفی مسلک در زمان آخرین تزار روسیه بود. شخصیت راسپوتین همواره در هالهای از ابهام باقی خواهد ماند. زیرا افسانههایی که درباره او نقل میشوند حقایق را کاملا به حاشیه راندهاند. آنچه درباره کاریزمای راسپوتین قابل استناد است اسناد سازمان پلیس مخفی روسیه در دهه اول قرن بیستم است که وظیفه زیرنظر داشتن راسپوتین را بر عهده داشت. کاریزمای راسپوتین تا حدی زیاد بود که به محض گام نهادن در قصر تزار، به مشاور و پیشگوی شخصی تزار و تزارینا تبدیل شد. ارتباط کاریزماتیک برای راسپوتین در نگاه خیره کننده و مسخ کننده او بود.
کاریزمای راسپوتین و جذبه شخصیتی او تا حدی بود که عقاید فرقه مذهبی غیرقانونی را تبلیغ میکرد اما همچنان آزادانه در دربار رفت و آمد داشت. از ویژگیهای عجیب و غریب او که در گزارشات پلیس مخفی ثبت شده و در کتابهای مختلفی به انتشار رسیده که بگذریم -یعنی مجبوریم که بگذریم، قابل ذکر نیست!- مسئله اصلی تبحر وی در اغواگری بود. او به سادگی میتوانست دیگران را به انجام هر عمل غیرقابل تصوری برانگیزد. این را مرهون رفتار غیر متعارف خود و نگاه نافذش بود. نوع ارتباط کاریزماتیک و کاریزمای راسپوتین به مغناطیس حیوانی معروف است. سعی میکنم در آینده در مورد این پدیده بیشتر بنویسم.